4
عزیزکم چقدر مامان رو ترسوندی روز بدی رو داشتم 4 اسفندددد یهو بی دلیل افتادم به لکه بینی زیاد همون روز با بابایی رفتیم دکتر برام سونو داد پشت جفتت لخته خون بود بهم شیاف داد و استراحت نمیدونی چه حال بدی داشتم فقط گریه میکردم و از خدا میخواستم تو رو برام نگه داره عشقم ...
نویسنده :
مامان مریم
20:19